تلاش آمریكا برای امنیت انرژی
استفان مور، باشگاه توسعه 2002 پرزیدنت وارن هاردینگ در سال 1923 به منظور حصول اطمینان از امنیت انرژی نفتی دستور داد بهره برداری از 23 میلیون هكتار از زمینهای آلاسكا جهت اكتشاف و استخراج نفت آغاز گردد.
نویسنده: یان راتلج
بازگردان: عبدالرضا غفرانی
بازگردان: عبدالرضا غفرانی
«من قویاً با ذخیره انرژی در داخل مخالفم، زیرا به نظر من نفت در حال تمام شدن نیست. تنها كاری كه ما باید انجام دهیم این است كه به دنبال نفت برویم و آن را تولید كنیم.»
استفان مور، باشگاه توسعه (1) 2002 پرزیدنت وارن هاردینگ (2) در سال 1923 به منظور حصول اطمینان از امنیت انرژی نفتی دستور داد بهره برداری از 23 میلیون هكتار از زمینهای آلاسكا جهت اكتشاف و استخراج نفت آغاز گردد. علت این تصمیم رئیس جمهور آمریكا، بروز ناگهانی نگرانی در مورد عرضه نفت بعد از جنگ جهانی اول بود كه موجب میشد شركتهای نفتی آمریكایی به طرف خاورمیانه كشیده شوند. پس از آن گروهی از «جویندگان نفت» یك رشته اكتشافات در سرزمینهای بكر شمال آلاسكا را آغاز كردند و متعاقباً، در دهه 1940 و 1950 برنامه گسترده اكتشاف و استخراج نفت با تولید دولت به مرحله اجرا درآمد. دولت آیزنهاور هم در سال 1957 بهره برداری از 20 میلیون هكتار دیگر از زمینهای شمال آلاسكا را جهت اكتشاف و استخراج نفت مجاز كرد. اما در سال 1960، فرد سیتون (3)، وزیر كشور دولت آیزنهاور، اعلام نمود كه 8/9 میلیون هكتار از دشتها و كوه های ساحلی در شمال شرق آلاسكا جزو «پناهگاه حیات وحش قطب شمال» (4) میباشد و هدف از این تصمیم را حفظ «حیات وحش طبیعی و ارزشها و زیباییهای طبیعت، وحوش و تفرجگاهها» عنوان نمود.
7 سال بعد، در 26 دسامبر 1967 میدان نفتی وسیعی در خلیج «پرودهو» (5) توسط شركت آمریكایی «آتلانتیك ریكفیلد» كشف شد. این منطقه یك میدان «ابرغول» نفتی با ذخیره نفتی بالغ بر 10 میلیارد بشكه بود و در حقیقت بزرگترین میدان نفتی بود كه تا آن موقع در آمریكای شمالی كشف شده بود. در مدت خیلی كوتاهی، پروژه احداث خط لوله عبوری آلاسكا (تاپس) طراحی شد تا نفت را از شمال آلاسكا در قطب شمال به «والدز» (6) در سواحل جنوبی آلاسكا انتقال دهد و از آنجا توسط نفتكشها، به سواحل غرب آمریكا حمل گردد. اما در سال 1969، نشت نفت گستردهای در «سانتا باربارا» در كالیفرنیا رخ داد. این حادثه به نهضت حفاظت از محیط زیست نوظهور ایالات متحده نیرو و قدرت بخشید و این نهضت اعتقاد داشت كه طرح خط عبور لوله آلاسكا تا زمانی كه ذخایر نفتی آمریكا كاملاً تمام نشده، باید متوقف گردد. برخی از طرفداران محیط زیست هم استدلال میكردند كه طرح خط لوله و توسعه میادین نفتی آن، به قدری برای «سیستم زیست محیطی» قطب شمال مخاطره آمیز است كه باید برای همیشه ممنوع شود. در سال 1970 طرفداران محیط زیست، در میان نگرانی شدید شركتهای نفتی دادگاه فدرال آمریكا را مجاب كرده بودند تا رأی مبنی بر ممنوعیت احداث خط لوله عبوری از آلاسكا را صادر نماید. و شاید احتمالاً هم دادگاه رأیی صادر میكرد و خط لوله هم احداث نمیگردید، اما چنین نشد زیرا بحران انرژی سالهای 1973-1974 بروز كرد. از سال 1960، میزان «موتوریزه شدن» آمریكا همچنان بی وقفه بالا میرفت و از مقیاس 401 نفر در هزار به 528 نفر در هزار در سال 1970 رسید. آمریكا روزانه 3 میلیون بشكه نفت از خارج وارد میكرد كه 21/5 درصد كل مصرف آمریكا بود؛ و 42/5 درصد واردات از كشورهای عضو اوپك میآمد. در سال 1973، كه «موتوریزه شدن» آمریكا فقط در مدت 3 سال 12 درصد افزایش پیدا كرده بود آمریكا روزانه 6 میلیون بشكه نفت از خارج وارد میكرد كه 14/1 درصد آن (و یا 848 هزار بشكه در روز) از خلیج فارس وارد میگردید. با تحریم نفتی كشورهای خاورمیانه در سال 1973 این فرصت برای بی.پی.اكسون و آركو، كه مدتها انتظار آن را كشیده بودند، پیش آمد تا بر فشار خود برای توسعه میادین نفتی آلاسكا بیفزایند و در عین حال با بالا رفتن قیمت ها، تولید در میدانهای نفتی آلاسكا هم بسیار پرسود و منفعت بود. اجازه احداث خط لوله آلاسكا در 20 ژوئن 1972 صادر و جریان انتقال نفت از این خط لوله آغاز شد. در سال بعد، از میدان نفتی شمال آلاسكا روزانه 1/2 میلیون بشكه نفت استخراج و تولید میشد و ظرف مدت ده سال تولید آن به 2 میلیون بشكه در روز رسید.
وضع «منطقفه ملی حیات وحش قطب شمال» اكنون موضوع مورداختلاف و بحث و جدل در مجلس آمریكا شده بود، زیرا این اعتقاد وجود داشت كه در بخش ساحلی این منطقه، میدان نفتی وسیعی وجود دارد. در سال 1980، قانون حفاظت زمینهای ملی آلاسكا به تصویب رسید كه به موجب آن وسعت منطقه ملی آلاسكا دو برابر گردیده، به «پناهگاه حیات وحش ملی قطب شمال» تغییر نام داد. اما نوار ساحلی، به ناحیه 1002 موسوم بود؛ چون در فصل 1002 قانون مذكور به آن اشاره گردیده بود، و هنوز جزء حیات وحش به حساب نمیآمد و این امر موكول به گزارشات آثار زیست محیطی شده بود كه مشخص كنند چه اقدامی در مورد آن باید به عمل آید.
این شرایط در 6 سال بعد همچنان ادامه داشت، تا اینكه در فوریه سال 1987، گزارش آثار زیست محیطی منتشر شد. یك ماه بعد، وزیر كشور پیشنهاد كرد كه كنگره آمریكا اجازه اجرای برنامه اجاره ناحیه 1002 جهت اكتشاف و استخراج نفت را بدهد، البته مشروط بر اینكه همزمان ترتیبات جدی اتخاذ شود تا حداقل آثار منفی بر محیط زیست داشته باشد. اما كنگره مردد بود و نتوانست اقدامی صورت دهد. در سال 1989، شرایط به نفع طرفداران محیط زیست تغییر یافت؛ زیرا در همین زمان بود كه نشت نفت از كشتی نفتكش «اكسون والدز» در منطقه «پرنس ویلیام ساند» حادث شد و در سال 1991، ماده مربوط به توسعه میادین نفتی در «پناهگاه حیات وحش قطب شمال» از قانون سیاست ملی انرژی حذف گردید. اكنون وضع به مرحلهای رسیده كه تولید نفت در آلاسكا كه به حداكثر رسیده بود سیر نزولی در پیش بگیرد. مجدداً در سال 1995، كنگره آمریكا قانونی را تصویب كرد كه به موجب مادهای از آن، اجازه حفاری در «پناهگاه حیات وحش» داده میشد، اما، در سپتامبر همان سال، پرزیدنت كلینتون پس از تبلیغات گسترده و فشار طرفداران محیط زیست، این قانون را «وتو» كرد.
در ماده 1002 در گزارش «سیاست انرژی» دیك چنی تأكید شده بود: «اقدام به منظور بالا بردن امنیت انرژی... باید در داخل كشور آغاز شود ... و اولین گام در جهت یك سیاست منطقی بین المللی انرژی، بهره برداری از ظرفیتهای خودمان برای تولید، تصفیه و حمل و نقل موردنیازمان باشد.» 5 ماه بعد «گیل نورتون» وزیر كشور با اعلام شروع بهره برداری از میدان جنجالی و جدید در دریای «بوفورت» (7) آلاسكا- منطقه فورت استار كه بی.پی. در آن عملیات حفاری انجام میداد- گفت: «پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر، مردم آمریكا به دولت خود تكلیف كردهاند كه امنیت انرژی را تضمین كند و این گامی مثبت، در همان جهت است.» طرفداران محیط زیست شدیداً با پروژه «فورت استار» مخالفت میكردند و اعلامیه نورتن هم تمایل و نظر جدید دولت برای غلبه بر طرفداران محیط زیست بود. بوش و گروه او اكنون ضربهای به طرفداران موافقتنامه «كیوتو» (8) كه با هدف كاهش گازهای گلخانهای امضا شده بود، وارد كرده بودند، و مبارزه برای گشودن «منطقه پناهگاه حیات وحش» شمال آلاسكا مرحله جدید كار آنها بود. در حقیقت، توسعه میادین نفتی از عناصر اساسی قسمت پنجم گزارش سیاست انرژی چنی بود، كه در گذشته به آن اشاره كردیم. در این گزارش به رئیس جمهور آمریكا توصیه شده بود، كه به وزیر كشور دستورات لازم را صادر كند تا با هماهنگی و مجوز كنگره به طور قانونی كار اكتشاف نفت را در «پناهگاه حیات وحش» آغاز و اگر در آنجا نفت یافت شد، توسعه میادین نفتی را در منطقه 1002 «پناهگاه حیات وحش» آلاسكا شروع نماید.
پناهگاه حیات وحش شمال آلاسكا (نفت در برابر طرفداران محیط زیست)
19 میلیون هكتار منطقه «پناهگاه حیات وحش شمال آمریكا»، در شمال شرقی آلاسكا قرار دارد. تمام این منطقه در شمال محدوده قطبی و در 1300 مایلی قطب شمال قرار گرفته است. در امتداد منطقه ساحلی، دشت كاملاً مسطحی دیده میشود كه هزاران دریاچه و حوضچه آبی در آن وجود دارد. هرچه به طرف جنوب پیش میرویم منطقه از نظر پستی و بلندی متفاوت میشود و تپههای بیدرختی در آن مشاهده میگردد كه بالاخره به دامنههای سلسله كوههای «بروكس» (9) میرسد و به غیر از جامعه كوچك «اینوئیتها» (10) در ناحیه «كاكتویك» (11) كه در حاشیه نوار ساحلی قرار گرفته، «پناهگاه حیات وحش» شمال آلاسكا كاملاً خالی از سكنه است.بنابر گزارش سازمان خدمات شیلات و حیات وحش آمریكا، این پناهگاه حیات وحش، بزرگترین سیستم پناهگاه حیات وحش در ایالات متحده آمریكا محسوب میگردد و زیباترین منطقه بكر و دست نخورده طبیعی در منطقه قطب شمال بوده كه جالبترین محیط زیست در آن قرار گرفته است. وجود ساكنان بومی با تنوع و گوناگونی فراوان، آن هم در منطقه بستهای مانند این ناحیه آن را در منطقه شمال آمریكا بیمانند ساخته است و به گزارش سازمان خدمات شیلات و حیات وحش آمریكا شاید حتی در اطراف قطب شمال هم بینظیر باشد. درواقع، در تمامی حواشی تعدادی از مناطق محیط زیست قطبی در منطقه پناهگاه حیات وحش شمال آلاسكا، بیش از هر منطقه دیگری به این وسعت در نزدیكی قطب شمال، میتوان جانداران و گیاهان بسیار متنوع و كاملاً بینظیری پیدا كرد.
ناحیه 1002، پناهگاه حیات وحش آلاسكای شمالی- منطقه به این نامه در گزارش چنی برای توسعه میادین نفتی موسوم است- فقط 10 درصد كل مساحت پناهگاه را تشكیل میدهد اما شامل بخش عمده منطقه دشت ساحلی و پستی و بلندی پناهگاه میشود. منطقه 1002 یك كمربند پوشیده از یخ است كه بین سلسله كوههای بروكس و دریای «بوفورت» قرار گرفته و به طول بیست تا چهل كیلومتر از سمت دریا به طرف خشكی امتداد یافته است. مع هذا، منطقه 1002 از نظر تمامیت و یكپارچگی و تكامل محیط زیست پناهگاهی، از اهمیت بالایی برخوردار است. اسكان گونههای جانورانی نظیر 129 هزار خارپشت كوهی و گربگان «اوكسن» (12) و خرس قطبی در این منطقه موضوع بسیار مهمی به شمار میرود. 135 گونه پرنده از منطقه 1002 استفاده میكنند كه از جمله آنها 300 هزار مرغابی برفی هستند كه به مدت 3 تا 4 هفته در پاییز هر سال برای جمع آوری دانه به این منطقه پوشیده از یخ میآیند و در سر راه مهاجرت خود به این منطقه، از جزیره «بنكس» در كانادا تا زمینهای قشلاق در دره مركزی كالیفرنیا عبور و پرواز میكنند.
در 60 مایلی غرب منطقه 1002، خلیج پرودهو در منطقه شمال آلاسكا واقع گردیده است. بزرگترین میادین نفتی آمریكا در این منطقه واقع است كه متعلق به شركت بی.پی و محل عملیات اكتشافی آن است. در مجاورت آن، میادین نفتی كوچكتری كه متعلق به شركت بی.پی و برخی شركتهای نفتی آمریكا نظیر فیلیپس كوناكو، و «آناددیر كاپترولیوم» میباشد، قرار گرفته است. منطقه عملیاتی این مجتمع نفتی در زمینی به مساحت هزار مایل مربع واقع شده، كه از غرب به شرق یكصد مایل مسافت دارد و با توسعه میادین نفتی، مساحت این زمین باز هم بیشتر میگردد. خط لوله آلاسكا هم به طول 800 مایل میادین نفتی شمال آلاسكا را به بندر «والدز» متصل میسازد. طبق نظر شورای دفاع از منابع ملی، كه از مخالفان سرسخت عملیات حفاری در پناهگاه حیات وحش شمال آلاسكا میباشد، حفاری و استخراج نفت در خلیج پرودهو واقع در منطقه 1002، نمونه دردناكی از تخریب طبیعت است. شورای مذكور عملیات اكتشاف نفت در این منطقه را چنین توصیف مینماید: «وجود یك مجتمع عظیم نفتی هزار مایل مربع از زمینهای پوشیده از یخ و بدون درخت را به منطقهای صنعتی مبدل ساخته؛ كه در آن 1500 مایل جاده و لوله، 1400 حلقه چاه و سه فرودگاه برای فرود هواپیماهای جت وجود دارد... چشم انداز یك سرزمین طبیعی كه در آن كوهی از فضولات، زباله ها و آهن قراضه و آشغال انباشته شده است، و همچنین از بیش از شصت نقطه، كه محل ریختن زباله و فضولات آلوده در این منطقه است، غالباً بخارات اسیدی، گازهای سمی، محلولهای كثیف و دود گازوییل متصاعد است.»
براساس یك مطالعه علمی انجام شده در زمینه تأثیر توسعه میادین نفتی و عملیات اكتشافی در این منطقه، در خلال سالهای اخیر، تقریباً هر روز یك حادثه نشت نفتی در خلیج پرودهو اتفاق افتاده است. از سال 1996، مناطق نفتی در خلیج پرودهو و خط لوله آلاسكا، سالانه عامل 409 مورد نشت نفت بودهاند. به طور كلی از فضولات نفتی ناشی از عملیات حفاری در این منطقه، چهل نوع ماده اسیدی به وجود آمده 1/3 میلیون گالن از مواد مذكور بین سالهای 1999-1996 ایجاد و نشت كرده، كه اغلب این مواد گازوییل و نفت خام بودهاند و طبعاً گازوییل قویاً مسموم كننده حیات نباتات میباشد. علاوه بر این، خلیج پرودهو به منبع آلوده كننده هوا و متصاعدكننده گازهای گلخانهای تبدیل شده است. صنعت نفت در شمال آلاسكا سالانه در حدود 56427 تن اكسید نیتروژن، به وجود میاورد كه مسبب بخار و باران اسیدی است و تجهیزات نفتی در این منطقه كلاً بین 24 تا 114 هزار تن گاز متان و گلخانهای ایجاد و متصاعد میكند.
درواقع طرفداران محیط زیست استدلال میكنند كه تخریب محیط زیست در «پناهگاه حیات وحش شمال آلاسكا» به مراتب بیشتر از اینها است؛ زیرا براساس مطالعات انجام شده توسط یك گروه مطالعاتی زمین شناسی، برخلاف خلیج پرودهو كه یك میدان «ابرغول» نفتی در آن كشف شده، احتمال بسیار زیادی وجود دارد كه در منطقه «پناهگاه حیات وحش در شمال آلاسكا» بیش از سی منبع كوچك ذخایر نفتی در سطح وسیعی از منطقه ساحلی و به اشكال پیچیده زمین شناسی به صورت پراكنده قرار گرفته باشند. در نتیجه، توسعه میادین نفتی در منطقه 1002 مستلزم ایجاد و تأسیس پایگاههای حفاری و اكتشافی در تمام سطح پناهگاه خواهد بود و طبعاً لازم است شبكه گستردهای از جادهها و خطوط لوله در این منطقه ایجاد گردد و شكی نیست این امر به از بین بردن محل اسكان جانوران و پرندگان و صدمه به حیات وحش منجر خواهد گردید. سازمان خدمات شیلات و حیات وحش ایالات متحده فهرستی از صدمات و خسارات ناشی از اكتشاف نفت، و توسعه و تولید در میادین نفتی واقع در پناهگاه «حیات وحش شمال آلاسكا» تنظیم و ارائه كرده است. این صدمات و خسارات عبارتند از: ایجاد مانع، انحراف و آزار و اذیت برای حیات وحش، از بین رفتن امكانات شكار جانوران، مهاجرت و فرار روباههای قطبی، و نیز پرندگان و كلاغهای از گونههای قطبی از لانههای خود به دلیل بوجود آمدن فضولات، خشك شدن قسمتهایی از زمین و در نتیجه تغییر در رویش گونههای نباتی، خروج و دفع گرد آلكالین بر روی سطح زمین و جاده ها و راهها، تغییر گونههای نباتی در سطح گسترده ای از زمین كه فراتر از اطراف جادههای احداث شده است، آلودگی و ایجاد غبار محلی و تولید باران اسیدی از اكسید نیتروژن، متان و تصاعد ذرات معلق، آلودگی خاك و آب به دلیل نفت و نشت مواد نفتی.
این موارد، بیشترین آثار مخرب بر منطقه حیات وحش میباشد. شرایط آب و هوای قطبی ایجاب میكند كه عملیات اكتشاف نفت در ماههای فصل زمستان و زمانی كه زمین سخت و سفت است انجام گیرد. اما، این زمانی است كه خرسهای قطبی به لانهها و آرامگاههای خود بازمی گردند. طبق برآوردهای انجام شده؛ 22 لانه از 53 لانه خرسهای قطبی آلاسكایی و كانادایی، در منطقه اصلی ساحلی ناحیه 1002 واقع شدهاند. سروصدا و لرزههای ناشی از عملیات اكتشاف نفت، شدیداً به لانههای این حیوانات صدمه میزند و موجب مقابله این حیوانات با انسانها شده، باعث میگردد تلفات خرسهای قطبی جوان بالا رود؛ چرا كه آنها مجبور میشوند در شرایط سخت زمستانی كه باید در لانهها بمانند از آنها خارج و با انسانها درگیر شوند و مآلاً از بین بروند. همچنین، در حدود 250 نوع آهو و گوزن در تمام طول سال در منطقه 1002 زندگی میكنند كه فصل زمستان گرد یكدیگر جمع میشوند و اجتماع میكنند تا بتوانند با حرارت بدن هایشان خود را گرم كنند. در اینجا هم، فعالیت انسانها و عملیات ماشینها بیشترین صدمات را به گلههای گوزنها میزنند و موجب فرار آنها و مرگ گوزنهای نوزاد و جوان میشود.
هنگامی كه عملیات حفاری و تولید به طور كامل شروع میشود فعالیتهای انسان و ماشین در طول سال بر حیات وحش آثار مخرب میگذارد. در فصل بهار به گوزنهای شمالی صدمات زیادی وارد میشود؛ چون این حیوان در فصل بهار به مناطق ساحلی مهاجرت مینماید تا زایمان كند. غذای موردعلاقه گوزن شمالی در فصل زاد و ولد، در منطقه 1002 بیش از سایر «نقاط پناهگاههای وحش آلاسكا» پیدا میشود. این جانوران برای اینكه بتوانند به خوبی زاد و ولد نمایند باید بدون هیچ گونه مانع و ناراحتی و آزادانه حركت كنند و در رفت و آمد باشند. در غیر این صورت قادر نخواهند بود نوزاد سالمی به دنیا آورند. طبق مطالعات گروه زمین شناسی، توسعه میادین نفتی و بخصوص نوع عملیاتی كه این گروه به آن توجه خاص دارد، از میزان مورد علاقه موجود در دوران زاد و ولد كم میكند، دسترسی پرندگان به آشیانههای خود را در مناطق ساحلی محدود میسازد، گروه بیشتر و زیادی از حیوانات را در معرض نابودی قرار میدهد و نحوه مهاجرت حیوانات و پرندگان را مختل میسازد و اینها صدماتی است كه واقعاً آثار و عواقب مخرب آنها غیرقابل پیش بینی است.
آقای هوبرت و تئوری «اوج»
علی رغم این آثار و عواقب زیست محیطی- كه سازمان خدمات شیلات و حیات وحش، آن را بررسی و گزارش كرده است- كه خطرات بالقوه زیادی دارد، ما دقیقاً نمیدانیم چه انگیزهای موجب شد كه دولت بوش توسعه میادین نفتی در «پناهگاه حیات وحش در شمال آلاسكا» را در رأس دستور كار سیاست انرژی خود قرار دهد. پاسخ به این سؤال، با موضوع آقای هوبرت و تئوری «اوج» او ارتباط دارد و درواقع با آن شروع میگردد.در سال 1956 آقای ام.كینگ هوبرت (13)، ژئو فیزیست (فیزیكدان زمین شناسی) كه در مركز تحقیقات شهر «هوستون» آمریكا كار میكرد، یك گزارش علمی تهیه و منتشر كرد كه در آن پیش بینی میكرد در طول یك سال، تولید نفت خام آمریكا از به اصطلاح، 48 ایالت سفلی به اوج خود رسیده، سپس كاهش پیدا خواهد كرد. هوبرت از یك نوع مدل ریاضی تكثر و فزاینده در تولید نفت استفاده میكرد كه آن را منحنی «لجیستیك» مینامید. در صورتی كه میزان تولید در این منحنی افزایش نشان میداد- كه در ریاضیات آن را مشتق مینامند- ترسیم این افزایش روی یك نمودار، در طول چند سال پی درپی، یك منحنی به شكل «زنگ» برای تولید به وجود میآورد. براساس این تئوری تولید سالانه افزایش یافته، به اوج خود میرسید و سپس رو به كاهش میگذاشت و روند این كاهش با افزایش كاملاً متناسب و قرینه بود. نتیجه مهمی كه از این نظریه گرفته میشد این بود كه در سالی كه تولید نفت به اوج میرسید-چه در یك میدان نفتی، یا یك كشور و یا تمام دنیا- تقریباً نیمی از ذخایر نفتی موجود استخراج شده بود. هوبرت با استفاده از برآوردی كه از میزان ذخایر نفتی ایالات متحده میكرد- میزان ذخایر نفتی ایالات متحده را 200 میلیارد بشكه برآورد كرده بود- پیش بینی مینمود كه ظرف مدت 16 سال، یعنی در سال 1972، تولید نفت آمریكا به اوج خود خواهد رسید.
در ابتدا، نظریه هوبرت مورد تمسخر و استهزا قرار گرفت. عدهای این نظریه را «كاملاً مضحك» میدانستند و طبعاً چنین واكنشها و اظهارنظرها هم عجیب نبود. دقیقاً از زمانی كه ایالات متحده شروع به تولید نفت نمود، پیشگوها، تمام شدن زودهنگام ذخایر نفتی ایالات متحده را پیش بینی میكردند. درواقع ما در فصل سوم ملاحظه كردیم كه این پیش بینیها در دهههای اول قرن بیستم چه تأثیراتی بر سیاست انرژی ایالات متحده گذارد و چه آثار گستردهای هم داشت.
اما در میان تعجب و شگفتی بسیاری، پیش بینی بدبینانه هوبرت برای سال 1972 به واقعیت پیوست و یا اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم، این پیش بینی 2 سال زودتر به واقعیت پیوست و در سال 1970 رخ داد؛ بدین معنی كه تولید روزانه نفت خام ایالات متحده به حداكثر خود یعنی 9/6 میلیون بشكه در روز رسید و سپس رو به كاهش گذارد. البته «نظریه اوج» (14) هوبرت تا چند سال بعد، قابل مشاهده نبود، ولی در سال 1972 هنگامی كه سیستم سهمیه بندی متوقف گردید و از تمام چاههای نفت در 48 ایالت سفلی با حداكثر ظرفیت نفت استخراج میگردید، نشانههای «نظریه اوج» آشكار و نمایان گردید. سرانجام در دهه 1970 كه واردات نفت به آمریكا به سرعت رو به افزایش گذارد، معلوم شد كه نظریه هوبرت كاملاً صحیح و درست بوده است.
بررسی و تعقیب روند تولید داخلی ایالات متحده پس از آن زمان، بسیار پیچیده است زیرا كل تولید نفت شامل سه بخش بوده كه همیشه هم در یك جهت حركت نكرده است؛ نفت خام تولید شده در 48 ایالت سفلی، تولید نفت خام در آلاسكا و گاز مایع طبیعی، كه از بخار گاز خام به دست میآید (كه بعداً میتواند به مشتقات نفت تبدیل شود).
تولید نفت خام در 48 ایالت سفلی در سال 1970 با 9/4 میلیون بشكه در روز به «نقطه اوج» رسید، همان گونه كه كل تولید نفت خام و كل تولید نفت پالایش شده (با 11/3 میلیون بشكه در روز) به حداكثر رسیده بود. اما هنگامی كه تولید نفت در 48 ایالت آمریكا رو به كاهش گذارد، تولید نفت در آلاسكا و خلیج «پرودهو» رو به افزایش نهاد، سپس روند آن آهسته شد و به مدت چندین سال رو به كاهش گذارد. اما در سال 1988، تولید نفت آلاسكا به «نقطه اوج» رسید و پس آن كاهش كل میزان تولید نفت برگشت ناپذیر شد، و فقط با تولید گاز مایع طبیعی، كه به 1/9 میلیون بشكه در روز در سال 2000 رسید، تولید نفت افزایش یك نواختی را تجربه كرد. در این زمان تولید گاز طبیعی مایع به 25 درصد تولید مشتقات نفتی آمریكا میرسید.
به طور كلی، در پایان قرن بیستم تولید داخلی ایالات متحده با 7/7 میلیون بشكه در روز 32 درصد، از سال 1970 به بعد، كاهش نشان میداد، هرچند با بهره برداری بیشتر از خلیج مكزیك، نشانههایی از بهبود در تولید 48 ایالت سفلی مشاهده میگردید ولی هیچ كس شك نداشت كه این روند بلندمدت مانع كاهش مداوم تولید نخواهد شد.
از طرف دیگر، آلاسكا موضوع دیگری بود. با آنكه عملیات حفاری در 48 ایالت سفلی بیش از هر كجای دیگر دنیا به شدت انجام میشد، میادین وسیعی از نفت در آلاسكا وجود داشت كه تا آن موقع هیچ یك از مردان نفتی جرأت كار عملیات اكتشافی و حفاری را در آن پیدا نكرده بودند.
تلاش گروه «آركتیك پاور»(15) و تردید فزاینده شركتها، زمانی كه چنی و گروه تدوین كننده سیاست انرژی ملی او سرگرم تهیه گزارش برای رئیس جمهوری آمریكا بودند، فشار برای شروع عملیات حفاری در منطقه 1002، (پناهگاه حیات وحش شمال آلاسكا) بار دیگر بیشتر شد و شدت گرفت. رهبری این تلاشها برای شروع عملیات در «پناهگاه» را این بار مؤسسه آركتیك پاور به عهده داشت. این مؤسسه یك سازمان مشاوره ای- تبلیغاتی بود كه به شدت از جانب حكومت ایالتی آلاسكا و گروه معینی از شركت های نفتی و اشخاص حقیقی كمك و پشتیبانی مالی میشد. عملیات حفاری و اكتشاف نفت در آلاسكا، حداقل از نظر كلی، تا آن موقع خوب پیش رفته بود. سالها بود كه سیستم مالیاتی و بهره مالكانه، ثروت قابل ملاحظهای را نصیب آلاسكاییها كرده بود. در فوریه سال 2001، سناتور جمهوریخواه، فرانك مور كوفسكی از ایالت آلاسكا، و رئیس كمیته انرژی و منابع طبیعی سنای آمریكا لایحه امنیت انرژی ملی 2001 را، تحت عنوان «وی» (16) به سنا ارائه كرد؛ در این لایحه قانونی، برنامه توسعه ذخایر نفت و گازی كه تصور میرفت در میادین منطقه 1002، (پناهگاه وحش شمال آلاسكا)، وجود دارد پیشنهاد شده بود؛ و ارائه این لایحه نقطه شروع بحث مهمی در یكصد و هفتمین كنگره ایالات متحده گردید.
سناتور مور كوفسكی، هنگام تسلیم این لایحه در سنای آمریكا اظهار داشت: «امروز اولین گام برای پایان دادن به وابستگی آمریكا به سایر كشورها جهت پیشرفت كشورمان برداشته میشود... هر روز بیش از 8 میلیون بشكه نفت خام از بنادر خارجی وارد كشور ما میشود؛ این، با هر معیاری كه سنجیده شود یك استراتژی خطرناك است. این لایحه، یك استراتژی ملی با هدفی بسیار مهم را مشخص میكند- كه درنهایت میزان نفت وارداتی ما را 50 درصد كاهش خواهد داد.
گروهی از سازمانهای محافظه كار، از مور كوفسكی و مؤسسه «آركتیك پاور» حمایت و پشتیبانی كردند. مثلاً، استفان مور، عضو باشگاه توسعه به روزنامه نیویورك تایمز گفت: «طرفداران محیط زیست معتقدند، كه نفت ما در حال تمام شدن است و لذا ما باید به ذخیره نفت بپردازیم. من قویاً با ذخیره نمودن نفت مخالفم- نفت ما در حال تمام شدن نیست. كاری كه ما باید انجام دهیم این است كه برویم و نفت را كشف و تولید كنیم.»
گروه «آركتیك پاور» ادعا میكرد در دشت ساحلی «پناهگاه حیات وحش شمال آلاسكا» بین 9 تا 16 میلیارد بشكه نفت قابل استخراج وجود دارد. در گزارش انرژی دیك چنی، به بررسی انجام شده توسط سازمان تحقیقات زمین شناسی ایالات متحده اشاره میشد، كه برآورد كرده بود كل میزان نفت قابل استحصال در این منطقه بین 5/7 میلیارد تا 16 میلیارد بشكه، و البته با میانگین 10/4 میلیارد بشكه میباشد. بدون شك، 16 میلیارد بشكه نفت رقم قابل توجهی بود كه به ذخایر نفتی آمریكا میافزود (میزان ذخایر ثابت شده در آمریكا 30/7 میلیارد بشكه تخمین زده شده است). اما گزارش چنی و دیگران كه عبارت «تا 16 میلیارد» بشكه را بدون توجه به عبارت تكمیلی آن یعنی «ذخایر قابل استحصال» مورد بررسی قرار داده بودند قضاوتی عجولانه بود كه بزودی رنگ باخت. ارقامی كه در مورد ذخایر نفتی ارائه شده در گزارش تحقیقاتی سازمان زمین شناسی ایالات متحده، از آن تحت عنوان «ذخایر از نظر فنی قابل استحصال» یاد شده است، فقط جزیی از كل ذخایری میباشند كه از نظر بازرگانی مقرون به صرفه است؛ كه آن هم بستگی به قیمت نفت در بازار آزاد دارد. اگر بالاترین قیمت را برای نفت، كه مورد انتظار بیشتر شركت های نفتی در سال 1998 بود-24 دلار در هر بشكه- در نظر بگیریم در آن صورت میزان نفت«از نظر فنی قابل استحصال» در منطقه 1002 به احتمال 95 درصد فقط 2 میلیارد بشكه خواهد بود، كه از نظر اقتصادی مقرون به صرفه نیست، ولی این میزان، به احتمال 50 درصد، میتواند تا 5/2 میلیارد هم افزایش یابد و اگر نفت وارداتی را هم (به میزان 5 درصد) در نظر بگیریم این رقم تا 9/4 میلیارد بشكه افزایش خواهد داشت؛ به عبارت دیگر، با توجه به اینكه ایالات متحده، روزانه 19/6 میلیون بشكه فرآوردههای نفتی مصرف میكند (7/2 میلیارد بشكه در سال)، فقط 50 درصد احتمال دارد كه منطقه 1002 نیاز مصرفی 8 یا 9 ماه كشور را تأمین كند- البته با قیمت هر بشكه 24 دلار و با توجه به 7 الی 10 سال عملیات اكتشافی و حفاری در میادین نفتی كه باید انجام شود. اما، اگر قیمتهای نفتی به سطح قیمتها در بازار آزاد تنزل كند- جالب اینجاست كه چنی در گزارش خود این رقم را هم خوب و مطلوب دانسته است- در آن صورت نفت قابل استحصال در منطقه پناهگاه حیات وحش در شمال آلاسكا، از نظر اقتصادی، مقرون به صرفه نخواهد بود.
در طول سالهای 2001-2002 علاوه بر لایحه امنیت انرژی ارائه شده توسط مور كوفسكی، لوایح و اصلاحیههای قانونی دیگری هم به كنگره آمریكا تسلیم شد؛ كه برخی از آنها عملیات حفاری در «پناهگاه حیات وحش شمال آلاسكا» را تأیید میكرد، و برخی دیگر با آن مخالف بود. بحثها در این زمینه، خیلی سریع، موضوعات بیشتری نظیر خاورمیانه، تروریسم، حمایت از اسرائیل و عملیات نظامی قریب الوقوع علیه عراق را هم دربرمی گرفت. سناتورهایی كه موافق عملیات اكتشاف و حفاری در «پناهگاه حیات وحش در شمال آلاسكا» بودند در یك نقطه اشتراك نظر داشتند و آن این بود كه نفت استحصال شده از منطقه مزبور احتمالاً جایگزین نفت وارداتی از عراق و كشورهای خاورمیانه خواهد شد.
آقای «بیلی تازین»، نماینده مجلس نمایندگان از ایالت لوییزیانا در این مورد چنین اظهار داشت: «ممكن است شما از شركتهای نفتی در داخل كشور بدتان بیاید، اما این خیلی بهتر از آن است كه ما نفت را از صدام حسین خریداری كنیم.»
سناتور مور كوفسكی برای جلب حمایت و پشتیبانی از پیشنهادات خود، تشكیل گروهی به نام «یهودیان طرفدار حفاری» را در گردهمایی كه به منظور حمایت از اسرائیل برگزار شده بود، اعلام كرد. یكی از دستیاران مور كوفسكی ادعا میكرد حمایت از حفاری در آلاسكا یك «مسأله اخلاقی» است. زیرا پولی كه شما بابت خرید نفت به صدام حسین میپردازید، درواقع به خانوادههای عراقی به مبلغ 25 هزار دلار تعلق میگیرد كه اقدام به بمب گذاری انتحاری میكنند. «شاشونابرین» نماینده مؤسسه یهودی امور امنیت ملی، از گروههای یهودی میخواست از هر قانونی، كه در جهت متنوع سازی منابع نفتی باشد، حمایت كنند. حفاری و اكتشاف در «پناهگاه حیات وحش در شمال آلاسكا» از جمله موارد مورد نظر این گروهها بود. تلاش مذبوحانه مور كوفسكی برای مهم جلوه دادن موقعیت طرفداران اكتشاف و حفاری در آلاسكا به منظور ترغیب یك یا دو سناتور دموكرات جهت پشتیبانی و حمایت، در روز درگیری در 17 آوریل 2002، در سنای آمریكا بود. اگر او آرای لازم را برای شروع عملیات در «پناهگاه» به دست نمیآورد، این لایحه قانونی بایگانی میشد. با توجه به این نظریه، برخی از نمایندگان دموكرات كنگره آمریكا كه متكی به آرای یهودیان هستند، بر این نظر بودند كه در رأی خود تغییر داده و درواقع از این لایحه قانونی طرفداری میكنند. اما این تلاش بینتیجه ماند. «مارك جكوبس» مدیر سازمان ائتلاف «طرفداران محیط زیست و یهودیان»، مور كوفسكی را متهم به سوءاستفاده از علاقه یهودیان به اسرائیل كرد. به گفته جكوبس، «توجه ما به پناهگاه، انحراف از واقعیت ضرورت اقدام در مورد امنیت انرژی است». در هر حال مور كوفسكی نتوانست برای تصویب لایحه خود در جلسه مورخ 17 آوریل سنا، آرای كافی به دست آورد.
حال برخی از شركتهای نفتی از مسیری كه بحثها در این زمینه طی میكرد كمی نگران شده بودند. درواقع آنها با طیب خاطر از طرح حفاری در «پناهگاه حیات وحش شمال آلاسكا» به اندازه طرفداران آتشین مزاج محافظه كار حمایت و پشتیبانی نمیكردند، زیرا برای گروه اخیر موضوع عمدتاً یك نوع مبارزه عقیدتی با طرفداران محیط زیست و فضای سبز بود. در نوامبر سال 2002 سازمان «آركتیك پاور» یكی از شركتهای عمده نفتی خود را كه از طرح «پناهگاه» حمایت میكرد از دست داد. سخنگوی شركت بی.پی اعلام كرد كه این شركت از عضویت سازمان مذكور كناره گیری میكند و اضافه نمود «ما دیگر علاقهای به شركت در این بحث نداریم و تصمیم در این مورد با بی.پی نیست و این موضوعی است كه رئیس جمهور و مردم آمریكا باید در مورد آن تصمیم بگیرند.»
عوامل متعددی در این تصمیم بی. پی مؤثر بودند؛ مثلاً تبلیغات منفی در مورد ایمن بودن عملیات بی.پی در خلیج «پرودهو» به راه افتاد و به گوش میرسید. در اوت 2002، وقوع انفجاری در یكی از چاههای نفتی بی.پی موجب مجروح شدن شدید یك كارگر و نشت نفت شده بود. از آن زمان به بعد، 16 درصد چاه های نفت متعلق به بی.پی در خلیج «پرودهو» عملاً مشكل ساز تشخیص داده شد و یكی از نمایندگان كارگران شركت نفتی مذكور، این شركت را متهم به بیمبالاتی و انجام عملیات بیتوجه به اصول ایمنی نمود. با توجه به حساسیت فعالین طرح عملیات حفاری در آلاسكا نسبت به اتهامات بیامان طرفداران محیط زیست، این گونه تبلیغات حداقل موجب سرافكندگی گروه علاقه مند به طرح آلاسكا میشد. اما دلایل اقتصادی، احتمالاً عامل نخست در تصمیم بی.پی بوده است.
در فوریه 2002، بی.پی اقدام به یك عقب نشینی مهم و جدی از طرح نفت آلاسكا كرد. موضوع از این قرار بود كه در نظر بود از میدان نفتی «لیبرتی» (17) در دریای منجمد «بوفورت» 65 هزار بشكه نفت دیگر به تولید شركت بی.پی اضافه شود، اما در فوریه 2002 شركت بی.پی اعلام نمود برای همیشه این طرح را كنار گذارده زیرا هزینههای آن بیش از حد و اندازه است. ظاهراً این تنها بی. پی نبود كه نسبت به سودآور بودن میادین جدید نفتی آلاسكا تردید میكرد، بخصوص اینكه موانعی هم با محدودیت هایی كه استانداردهای محیط زیست به وجود میآورد، همراه بود. در آوریل 2002، مجله نیویورك تایمز گزارش داد كه شركتهای نفتی اشتیاق خاصی در حمایت از طرح سازمان آركتیك پاور برای شروع عملیات اكتشافی در «پناهگاه حیات وحش شمال آلاسكا» به دلیل هزینههای سنگین نفت و گاز در آنجا ندارند. همچنین سخنگوی یك شركت نفتی ناشناخته به آسوشیتد پرس اعتراف كرد كه «در گوشه و كنار دنیا میادین نفتی بیشماری وجود دارد كه بهره برداری از آنها در مقایسه با آلاسكا به مراتب ارزانتر است.»
امنیت انرژی= موتوریزاسیون بیوقفه
قبلاً در همین فصل، ما به افتتاح میدان نفتی «نورث استار» در خلیج «پرودهو» اشاره كردیم و همچنین یادآور شدیم كه وزیر كشور آمریكا اعلام كرد كه این میدان نفتی كمك مهمی به «امنیت ملی» پس از حمله تروریستی 11 سپتامبر خواهد نمود. او در توضیح بیشتری گفت: «نفتی كه از این میدان نفتی به دست میآید برای تأمین سوخت یك میلیون اتومبیل در ایالات متحده و به مدت شش سال كافی خواهد بود.» این گونه اظهارنظرها، چهارچوب فكری رهبران جدید را، آن هم در شرایطی كه میخواهند «قرن جدید آمریكا» را آغاز كنند، آشكار میسازد؛ بدین معنی، كه از نظر آنها امنیت ملی مساوی است با امنیت انرژی و امنیت انرژی از نظر وزیر كشور به معنای تداوم بیوقفه «موتوریزه شدن» است.در فاصله سال 1970، كه تولید نفت آمریكا به اوج رسیده بود، و سال 2000، كه میزان موتوریزه شدن آمریكا از 528 اتومبیل به 800 اتومبیل در مقیاس هر هزار نفر رسیده بود، میزان موتوریزه شدن در آمریكا بالاترین نرخ و درصد را در جهان داشته است. به علاوه، در آخرین دهه قرن بیستم، میزان حركت و رفت و آمد اتومبیلها در آمریكا به نحو سرسام آوری افزایش یافت. مصرف سرانه سوخت هر اتومبیل از 1488 لیتر در سال 1990 به 1570 لیتر در سال 1997 رسید؛ مقدار مصرف هر هزار اتومبیل/ كیلومتر، كه شاخص كارآیی حمل و نقل است، بدتر شده و از 155 كیلوگرم نفت در سال 1990 به 183 كیلوگرم در سال 2000 رسید، در حالی كه در آلمان، فرانسه و انگلستان این شاخص بهبود پیدا كرده از 98/5 به 88/7 كیلوگرم تنزل پیدا كرده است.
تبعیت محض جامعه آمریكا از وسیله نقلیه موتوردار، عدم تحرك انسانها با نشستن دایم در اتومبیل، زندگی پر مصرف و ضیق وقت در زندگی اتباع آمریكا و مسحور شدن مردم كشور در اتومبیلهای پرمصرف اسپورت، كه این روزها كارخانههای فورد و جنرال موتورز بازارها را از آن پر كردهاند، همه و همه عواملی هستند كه انسجام و تازگی و بكر بودن سرزمین آمریكا را در معرض خطر و تهدید جدی قرار داده است. اما این عوامل در عین حال ملت آمریكا را چهار نعل و بی امان به سمت اتخاذ یك سیاست خارجی سوق میدهد كه هدف آن به دست گرفتن كنترل ذخایر جهان است- هدفی كه همیشه برای آمریكا مفید بوده است- هدفی كه كاملاً ضروری و غیرقابل اجتناب شده است.
پینوشتها:
1. Stephen Moore,Club for Gowth.
2. Warren Harding.
3.Fred Seaton.
4. Arctic Natinal WildlifeRange(ANWR).
5. Prudhoe Bay.
6. Valdez.
7. Beafort Sea.
8. Kyoto Agreement.
9. Brooks.
10. Inuits.
11. Katovik.
12. Oxen.
13. M.King Hubert.
14. Peak Theory.
15. Arctic Power.
16. V.
17. Liberty.
راتلج، یان، (1385)، اعتیاد به نفت: تلاش بیپایان آمریكا برای امنیت انرژی، ترجمه: عبدالرضا غفرانی، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ دوم
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}